ستاد تشکیل دولت ایران در تبعید

سیاست گذاری و حقوق

خلاصه

یک سیاست و محیط سیاسی مناسب و فعال، جنبه ی مهمی در مدیریت دولت و کشور به شمار میرود. چهار چوبهای سیاسی و قانونی از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند زیرا بر بسیاری از مسیرهای استراتژیک دیگر در چهار چوب جامع مدیریت ستاد دولت و کشور  (IHIF) تأثیر می گذارد. چهار چوب سیاسی و قانونی دارای چندین ملاحظات هست که می توانند به عنوان ابزار در نظر گرفته شوند – بعضی از آنها الزام آور هستند، و برخی دیگر غیر الزام آور. هر یک برای رسیدگی به طیف گسترده ای از موضوعات حقوقی و سیاسی که در جمع آوری، استفاده، ذخیره و توزیع اطلاعات مرتبط به دولت و کشور تأثیر دارد، ضروری هستند. برخی از این موضوعات ارتباط مستقیمی با مدیریت دولت در تبعید-موقت-مستقر و کشور دارند. برخی دیگر به طور غیرمستقیم مرتبط هستند، اما همچنین دارای اهمیت هستند.

سیاست های نظام قانونگذاری، راهنمای حکمرانی مطلوب است.

قانون معمولاً به عنوان یک دانش و هنر عدالت توصیف می‌شود.

نخستین گام در جهت فاصله گرفتن از استبداد حاکمان، نظر حاکمیت به وسیله قانون بود که مفهوم پایین‌تر بودن حاکم از قانون و الزام او برای حاکمیت از راه‌های قانونی را شامل می‌شد.

حاکمیت قانون بدان معنا است که هیچ فردی، چه رئیس جمهور و چه یک فرد عادی از قانون بالاتر نیست. حکومت‌های شایسته، قدرت را از طریق قانون به کار می‌بندند و خود ملزم به اطاعت از آن هستند.

مردم در حکومت‌های مردم سالار مشتاق پیروی از قانون هستند، چرا که از قواعد و دستورهای خودشان اطاعت می‌کنند. هنگامی که قانون توسط مردمی گذاشته می‌شود که باید از آن اطاعت کنند به نظر می‌رسد عدالت به بهترین نحو ممکن برقرار می‌شود. میزان آزادی یک جامعه را می‌توان با درصد جمعیتی که زیر حاکمیت قانون هستند، سنجید.

برای حاکمیت قانون، یک دستگاه قدرتمند و مستقل قضایی لازم است که دارای اختیار، اقتدار، دارایی و اعتبار لازم جهت زیر پرسش بردن مقامات حکومتی و حتی سران عالی‌رتبه در برابر قوانین و دستورهای مملکتی باشد.

قوانین، بدون در نظر گرفتن منشاءهایشان باید برای حفاظت از حقوق مکتسبه و آزادی‌های مردم پیش‌بینی‌های لازم را به عمل آورند:

از آن جا که شرط قانون، حمایت یکسان از همگان است، نمی‌تواند تنها برای یک فرد یا گروه قابلیت اجرا داشته باشد.

قانونگذاری را محل ملاقات چهار مولفه حقوق، سیاست، اقتصاد و علم دانسته است.

بدین سان، امروزه در جهان این‌گونه نیست که هر چیزی تحت تاثیر انواع عوامل نهادی و غیرنهادی در مجلس مورد تصمیم قرار بگیرد و تبدیل به قانون شود، بلکه قانون پیش از قانون شدن باید از آزمون خردپذیری عبور کند.

به استناد تازه ترین تعریف بانک جهانی، حکمرانی خوب، در اتخاذ سیاست‌های پیش‌بینی شده، آشکار و صریح دولت (که نشان‌دهنده شفافیت فعالیت‌های دولت است)؛ بوروکراسی شفاف؛ پاسخگویی دستگاه‌های اجرایی در قبال فعالیت‌های خود؛ مشارکت فعال مردم در امور اجتماعی و سیاسی و نیز برابری همه افراد در برابر قانون، تبلور می‌یابد. به‌ دیگر بیان می‌توان گفت که حکمرانی خوب، تمرین مدیریت (سیاسی، اقتصادی، اجرایی و غیره) منابع یک کشور، برای رسیدن به اهداف تعیین شده می‌باشد. این تمرین مشتمل بر راهکارها و نهادهایی است که افراد و گروه‌های اجتماعی از طریق آن، توانایی دنبال کردن علایق و حقوق قانونی خود را با توجه به محدودیت‌ها داشته باشند.

اگر چه در متون مختلف، حکمرانی خوب (Good Governance) به معنی دولت خوب (Good Government) نیز تعریف شده‌است، اما نمی‌توان این دو مفهوم را مترادف دانست، زیرا همه نهادهای جامعه در قوه مجریه خلاصه نشده و سایر نهادها نیز در روند اداره یک کشور به اندازه خود سهیم می‌باشند. اما در میان بسیاری از اندیشمندان این اتفاق نظر وجود دارد که وجود دولت خوب، شرط لازم برای حکمرانی خوب است.

لطفا در صورت تمایل به مطالعه فایل کامل , با ما تماس حاصل فرمایید.

en_USEnglish